آثار و بناهای تخت جمشید:
داریوش در زمان صلح یشتر به مسافرت در ایالات اشتغال داشت و اگر در جایی اقامت طولانی میکرد پارس ( فارس ) را ترجیح می داد. به همین علت در پارس در محلی که امروزه به تخت جمشید معروف است بناهای زیادی ساخته است. تخت جمشید در مرودشت فارس در یک فرسنگی خرابه های استخر واقع است. آثار مهم تخت جمشید باقی مانده ارگ یا قلعه ای است که اسکندر آتش زد، بعضی از این آثار نزدیک قلعه واقع است. اسکندر این ارگ را آتش زد تا به ایرانی ها و یونانی ها بفهماند که سلطنت هخامنشی ها خاتمه یافته ولی باقیمانده آثار آن 23 قرن است که به صدها هزار نفر از عظمت و جلال دیرین خود حکایت ها کرده.
خرابه های شهر پارس مرکب است از خود صفه تخت جمشید و بقایای شهری که سابقآ صفه را احاطه داشته.
صفه:
صفه از طرف شرق در دامنه کوه رحمت قرار دارد، سطح صفه به شکل مربع مستطیل است، طول بزرگترین ضلع آن 450 متر و عرض آن کمتر از 300 متر است و سطح صفه 130 هزار متر مربع است. سه جهت صفه در خود کوه تراشیده شده ولی قسمت اعظم آن از سنگهای بزرگی است که از سنگستان روی خود صفه استخراج کرده اند و بدون ملاط به وسیله گیره های آهن دم چلچله ای با یکدیگر پیوند یافته. خود صفه کار داریوش اول است. سطحها و بلندی های مختلف دارای یک نوع آب دررو زیرزمینی است که در سنگ کنده شده. در پای کوه چاه بزرگی است اما از خاک و آوار پر شده. راه آبی را هم می توان دید که در سنگ کنده شده، راه آب با خود صفه هم سطح است و می توان احتمال داد که این مجرا آب آشامیدنی به قصر می رسانده. در زمان قدیم حصار و بارویی صفه را احاطه داشته این دیوارها از خشت بنا شده بود و 5 متر ضخامت داشته.
پله کان بزرگ:
دو پله کان بزرگ تنها راهی است که به بالای صفه هدایت می کند. در بالا به وسیله دیوارها بین سر پله کان و سردرجلو خان کوچکی تشکیل می شده و در اینجا آثار یک نرده فلزی که به دور سر پله کان می گشته دیده می شود.
سردر بزرگ:
سردر بزرگ برای ورود به درون حصار راه منحصر به فرد بوده ولی در کوچکی نیز نزدیک زاویه شمال غربی وجود داشته و چنانکه دیده می شود فرصت نیافته بودند تمام قسمت های کوه را که خارج از صفه است از آنجا بردارند. امروزه حیوانات باربر را از این راه بالا می برند.
سردر عبارت است از سطح مربعی که سقف آن را روی چهار ستون زده اند. در اینجا دو در است: یکی در خارجی که دو طرف آن یک جفت گاو بزرگ است و دیگری در داخلی که دو طرف آن را از گاوهای بالدار با سر انسان ساخته اند. راه عبور از این سردر بوده. پایه در سوم نیز به همین عظمت در دیوار جنوبی نمایان است. کتیبه ای در اینجا خشایارشا را بانی سردر بزرگ معرفی می کند.
آپادانا:
سطح تالار بار که معروف به آپادانا است 4 متر از سطح سردر بزرگ بلندتر ساخته شده و برای رسیدن به آن یک پله کان دو طرفی موجود است، دیوارها به نقوشی مزین است و در اینجا کتیبه ای از خشایارشا دیده می شود.بین پهلوهای پله کان دو طرفی، در وسط، شکل هشت نفر مستحفظ هخامنشی نقش شده که در دو صف روبروی یکدیگر ایستاده اند و پیش روی آنان فضایی است که برای کتیبه ای تهیه شده بود و در مثلثهای انتهای پیش بست صورت شیری که گاوی را می درد و نقش یک ردیف درخت سرو کنده شده.
حجاری های دیوارهای پیش بست مجلسی بزرگ را نشان می دهد: در دست راست، صف طویلی است از نمایندگان ملل مختلف تابعه که در عید نوروز باج خود را آورده اند و در دست چپ نیز صفوف طویلی از مستحفظین پارسی، مادی و خوزی که منتظر دسته های مذکور می باشند. ترتیب اقوام باجگذار عبارت است از: 22 مجلس که در سه ردیف مرتب شده و حد فاصل آنها در خطوط افقی رشته های گل و بوته و در خطوط عمودی ردیف درختان سرو است. تصویر خود پارسیان ( ایرانیان ) جزء این دسته ها نیست چون آنان از پرداخت هر گونه باج معاف بودند. اولین آنها مادی ها هستتند، دومی خوزیان، پنجمی بابلیان، ششمی آسوریان یا فینیقیان و هجدهمی هندیان الخ. در دست چپ دسته هایی دیده می شوند که به سه ردیف افقی مرتب اند. اینها مرکب اند از: لشکریان نیزه به دست و تماشاچیانی به اشکال مختلف. در میان اینها پارسیان، مادی ها، خوزها، پیاده نظام، کمانداران، سواران و لشکریان ارابه دار مشاهده می شوند. این مجلس بزرگ که مرکب از 22 لوحه تصویر است برای دانستن وسعت مملکت هخامنشی ها و نژاد و قومیت ملل تابعه ( ملتهای تحت فرمان هخامنشیان ) و جغرافیای سیاسی آن بسیار مهم است.
قصر آپادانا دارای تالار مرکزی مربعی بوده که سقف آن بر روی 36 ستون در شش ردیف زده شده بود. ارتفاع هر ستون 18 متر و قطر پای آن 2 متر است. سرستونها شامل اصل سرستون، قطعه ای به شکل مارپیچ و سنگی به شکل بالا تنه دو گاو که پشت به پشت داده اند، است که تیرهای سقف بر آنها قرار گرفته بود.
قصر صد ستون:
قصر مذکور با دو سردر بزرگ هم سطح بنا شده، با وجود تعداد زیاد ستون ها سطح مجموع این بنا از سطح تمام بنای آپادانا کمتر است. گذشته از تالار مرکزی جایی را نمی توان به طور قطع تشخیص داد مگر رواق شمالی، در رواق شمالی دو اتاق کوچک وجود داشته. سقف تالار مرکزی بر 10 ردیف ستون قرار گرفته و هر ردیف عبارت از 10 ستون بوده، پا سنگهای آنها به جا مانده اما خود آنها خراب شده. در این قصر در هر دیوار دو در است و جرزهای آنها به نقوش بسیار مهمی مزین. نقش جرزهای دو دری که از تالار رو به رواق شمالی باز می شود چهار مرتبه مجلس بار شاهی را نمایش می دهد. این مجلس نیز به وسیله رشته های گل و بوته به قسمت های مختلف تقسیم شده. در پایین پنج ردیف مستحفظ روبروی یکدیگر ایستاده اند، در وسط محل عبوری را باز گذاشته اند که از آن می بایست به حضور شاهنشاه رسید. در بالا دیده می شود که شاهنشاه روی کرسی با دو نفر از امرای مملکت زیر شادروانی نشسته. دو نفر از ارباب مناصب در دو طرفش قرار گرفته اند و یک نفر مادی که دارای منصب بزرگی است در حضور شاه بار یافته. بالای این مجلس هیکل بالدار اهورا مزدا منقوش است. دو در به قرینه این دو در، در جدار عقب ساخته شده و باز چهار بار می نماید که شاه بر سریر زیر شادروانی نشسته و تنها یک پیشخدمت در عقب ایستاده. اینجا کرسی سلطنت بر تختی قرار گرفته، کف این تخت بر سه ردیف مجسمه که کلآ 28 تا است و ملل مختلفه ممالک را نشان می دهد قرار گرفته. 14 تن بر نبش راست و 14 تن بر نبش چپ نقش شده. این نقوش می رساند که این نوع بناها قصر بار بوده و نمایندگان تمام ممالک از آن جا می گذشتند.
چهار در دیگر در طرفین تالار صد ستون شاهنشاه را که به جدال مشغول است نشان می دهد: در یک جا با یک گاو کوهی، در جای دیگر با شیری، بعد با دیوی بالدار که سر شیر دارد و دم و پنجه عقاب و بالاخره با هیکل دیگری که سرش سر یک مرغ شکاری و دمش دم عقرب است. می توان حدس زد که مقصود از این تصویر این باشد که شاه به سمت نماینده اهورامزدا با چهار مخلوق اهریمن در نزاع است.
اندرون:
صحن جلو با سر در بزرگ ( سردر داخلی ) ناتمام است. دو قصر بار قسمت عمومی و رسمی یعنی بیرونی بوده و بقیه ابنیه تمامآ به قسمت خصوصی یعنی اندرونی تعلق داشته.
سه دری:
اندرون جز بوسیله این بنا راهی به خارج نداشته، هنوز برپاست و عبارت است از: تالار مربعی که سقف آن سابقآ بر چهار ستون قرار گرفته بود. در ورودی که رو به مشرق باز می شود مزین است به نقشی منحصر به فرد و بسیار غریب: پادشاه بر سریر جلوس کرده و آن بر تختی است که بر 28 نفر نماینده اقوام ممالک قرار گرفته. پشت سر شاه، شاه دیگری با همان تجمل و زینت شاهانه ایستاده و دست را بر پشت سریر شاه نهاده. تعبیر این نقش این است که شاهی که نشسته داریوش اول است و شاه ایستاده خشایارشا است که به ولیعهدی منصوب و به بنای تخت جمشید ( پارسه ) مأمور گشته. دو در طرفین شاه را نشان می دهد که از قصر بیرون می آید و در دنبال او دو چاکر با چتر، بخوردان، عطردان و غیره روانند. این بنا کلیه قصرهای کوچک اندرونی را که در طرف مغرب واقع است از قصرهای بزرگ بیرونی در شمال و مشرق مجزا ساخته. به طول تپه ای است که سر آن بلندترین نقطه تمام صفه می باشد.
تپه مرکزی:
تمام این فضا را باید از سایر ابنیه صفه متمایز دانست بجز سه در مذکور. سنگی در آن کار نشده و هیچ گونه پنجره و طاقچه ندارد و همه جا آجر و نوعی سنگ مصنوعی به شکل آجر دیده می شود که با خطوط گل و بوته زینت داده شده اند. سطح آن از سطح بام های ابنیه اطراف هم بلندتر بوده، احتمالآ بنایی مخصوص عبادت بوده.
هدیش:
به معنی نشیمن و کوشک است، کتیبه هایی به نام خشایارشا در این قصر دیده می شود. زمین این قصر یکسره از کوه است و سطح آن مربع مستطیلی که عرضش بیشتر از طولش می باشد. جبهه قصر که رو به شمال است به رواقی باز می شود که دارای 12 ستون در دو صف شش تایی و میان دو برج محکم واقع است. در عقب رواق یک تالار مرکزی است که شش ردیف ستونهای شش تایی داشته. مدخل آن دارای دو در وسیع بوده و بر جرزهای آن صورت خشایارشا کنده شده. در اینجا جز جای ستونها و پاسنگها چیزی نمانده. ستونهای این قصر هم ظاهرآ مثل ستونهای سایر قصور کوچک از چوب بوده. در چهار دیوار آن در میان هر دو ردیف ستون، دری یا پنجره ای موجود است. در سمت راست و چپ این دو اتاق بزرگ اتاقهای بسیاری لکن کوچکتر به قرینه یکدیگر واقع است و در طرفین محور شرقی و غربی تالار بزرگ، دو تالار کوچکتر است که هر یک چهار ستون دارد. در جنوب هر یک از این دو تالار سه اتاق کوچک به طور متوازی واقع است و از هر یک پنجره ای از سنگ تراشیده به طرف جبهه جنوبی عمارت باز می شود. در شمال اتاقی است که بوسیله دو جرز که در دو دیوار طرفین کار گذاشته اند به سه قسمت تقسیم گردیده. بالاخره در دو ضلع رواق چند اتاقی است که بی ترتیب ساخته شده و در آنها درروهایی برای آب دیده می شود. ظاهرآ این اتاق ها به گرمابه و بیت التخلیه و غیره اختصاص داشته و این نکته دلالت دارد بر این که این قصر حرمسرای شخصی پادشاه بوده. نقوش تصاویر خدمه که برای کارهای مختلف اشتغال دارند این نظر را تأیید می کند. دو طرف هدیش را ظاهرآ دو دیوار بی روزنه که به اندازه سه متر از دیوارهای مجاور بلندتر بوده احاطه داشته. جبهه جنوبی آن بر پست ترین تمام قسمت های صفه که هفت متر از هدیش پایین تر می باشد مشرف است.
صحن دوم:
در دیوار غربی صحن هدیش دری است که به پلکانی می رسد از آن در به صحن دیگری فرود می آیند که ضلع شمالی آن را قصر کوچک داریوش موسوم به ( تچره ) قطع کرده. جانب جنوبیش را بنایی بریده که بعدها اردشیر دوم ساخته و جنب غربیش فقط به دیواری محدود است. کف دو بنای شمالی و جنوبی قدری مرتفع است و پلکانهایی دارد. دیوارهای پیش بست مزین است به حجاریهایی که پاسبانان حاضر خدمت یا شیرانی که گاوها را میدرند و یا شاخ و برگ های تزیینی را مینماید. در طرف مشرق دو شیر روبرو ایستادهاند و قسمت علیای آنها از میان رفته. شاید این شیرهای بالدار سر انسان داشتهاند. و ممکن است قطعات مفقود شده آنها زیر آوارهایی که زمین صحن را تا بلندی یک متر و نیم می پوشد یافت شود. در زاویه جنوب شرقی و در دیوار جنوبی یعنی آنجا که اردشیر دوم پلکان کوچک ساخته نقش سان ( ترتیب ) دستههای خراجگزار سکایی و هندی دیده میشود. این بناهای بلند غیر منظم که آثار کمی از خود در جنوب صحن باقی گذارده یگانه دلیل این معنی است که در پرسپلیس بناهایی بعد از داریوش و خشایارشا ساخته شده است.
تچر:
قصر کوچک داریوش که در ضلع شمالی صحن به پا شده بنابر کتیبههای بالای دو جرز رواق به تچر معروف است. لفظ تچر یا طزر پارسی جدید به معنی قصر زمستانی است. در میان تمام ابنیه صفه تنها این بنا رو به جنوب میباشد و این کیفیت در چنین آب و هوایی پر معنی است. سطح قصر مربع مستطیلی است که به طول قرار گرفته و کف آن سه متر بالاتر از کف صحن است. دو پلکان کوچک به رواقی میرود که دارای دو ردیف چهار ستونی است. سه جدار رواق مزین به در و پنجره و طاقچههای متعددی است که حجاریها و کتیبههای فراوان بر آنهاست و گویا سنگهای تراشیده آنها صیقلی بوده. به همین جهت این قصر را به اصطلاح جدید" آینه خانه " نامیدهاند. در عقب رواق تالار مرکزی است، نقشه این قصر به طور کلی به طرح هدیش شبیه است و دو تالار اصلی را از سه طرف اتاقهای کوچک احاطه دارد. گرمابه و مستراح در اینجا در دو زاویه شمالی قصر واقع است.ستونها از چوب بوده و در کلیه ساختمان نهایت ظرافت به کار رفته. بعضی از حجاریها که جواهرنشان یا زرنشان بوده داریوش را نشان میدهد. در حالی که از قصر بیرون میآید یا به تالار درونی میرود یا با شیر پیکار میکند یا با گاو پنجه درافکنده و نیز چاکران و پاسبانان را نشان میدهد که به خدمت مشغولند. روی جدار دیوارها و پنجرهها کتیبههایی زیاد از زمانهای بعد هست. این کتیبهها از دو کتیبه پهلوی از زمان شاپور دوم (309 - 379 میلادی) شروع میشود. سپس کتیبههایی به عربی تا قرن دهم هجری و به فارسی تا عصر جدید موجود است. اردشیر پلکان زیبایی مزین به نقشسان طوایف باجگزار بر جبهه غربی قصر تچر افزوده، تمامی این فضا که میان بنای سه دری و حصار غربی واقع است اندرونی را تشکیل میداده.
قصر جنوب شرقی:
بنای دیگری نیز از همان سبک و نوع تچر داریوش هست که قصر جنوب شرقی خوانده میشود. این قصر واقع است در جنوب قصر بار صد ستون در مشرق هدیش و خارج از بنایی که قصور کوچک را از قصر سلام جدا میکند. در این قصر هیچ گونه کتیبه یافت نمیشود اما شباهت کامل آن با قصر تچر از حیث طرح و حجاریها ثابت میکند که این قصر نیز به زمان داریوش متعلق است نه به زمان اردشیر دوم، چنانکه همه تصور میکردند. سطح این قصر که در سمت جنوب شرقی صفه واقع است همان سطح باغ زیر دست هدیش است و جبهه غربی این قصر حد غربی آن باغ میباشد. شاید قصر مزبور دری به باغ داشته. از این قصر چیزی بجا نمانده جز چند جرز و در و پنجره و تاقچهای از تالار مرکزی و رواق آن که رو به شمال است و روی هم رفته عینآ تکرار همان نقشه تچر، منتهی اندکی کوچکتر. اما فضای اتاقهای جنبی آن نه تنها از فضای تچر بلکه از هدیش هم بیشتر است. پس قصر جنوب شرقی از تمام قصرهای کوچک بزرگتر میباشد و این معنی و فزونی اتاقهای کوچک و مجزا بودن و جایگاه آن در کنار باغ این تصور را قوت میدهد که این قصر از آن ملکه بوده و به حالی که از ابتدای حریق عظیم افتاده، همچنان در زیر آوار خود مدفون است. از حجاریهای آن آنچه دیده میشود عینآ همان حجاریهای تچر است. آثاری که از قصرها بجا مانده و آستانه درها و پاسنگهای مجزا ثابت میکند که ابنیه دیگری غیر از آنچه باقی مانده روی صفه وجود داشته. خصوصآ طرف جنوب شرقی که اکنون به نظر میرسد خالی بوده در آن زمان میبایست پر از عمارات بوده باشد زیرا زمین کنونی در این قسمت صفه سطح طبیعی نیست.
بارو:
حصاری در پای کوهستان کشیده شده و این حصار صفه را از دامنه کوهی که در آن دو دخمه سلطنتی کندهاند جدا میکرده. حصار خارجی دیگری گرد کوه میگشته. این حصار از زاویه جنوب شرقی صفه شروع شده از تمامی تیزههای کوه میگذرد و پس از آن چرخیده و به پایین میل کرده و به گوشه جنوب شرقی صفه انتها مییابد. فضای بین این دو حصار وسیعتر از خود صفه میباشد اما چون شیب کوه بسیار تند است در این فضا بنای زیادی نساختهاند و ظاهرآ فقط چند قراولخانه در آنجا بوده. دیواری که به دو حصار بالایی و پایینی عمود است دو دخمه را از هم جدا میکند، نزدیک چاهی که ذکر شد فقط یک در است که از آن ممکن بوده از صفه به دخمهها بروند.
دخمهها:
دخمه جنوبی ظاهرآ قدیمی تر از دخمه دیگری است. اگر چه ساختمان آن به قدر دخمههای نقش رستم از حیث تمام بودن حیرت انگیز نیست، باز از حیث کار و وسعت اتاقی درونی بر دخمه شمالی برتری دارد. هر دو تقلید دخمههای نقش رستم است که قدیمی تر میباشد. فقط با یک فرق که قسمت سفلای دخمهها در نقش رستم صاف است و منظره صلیبی را دارد. ولی در اینجا این قسمت جای افقی وسیعی است که با آستانه درب ورود طراز دارد.برخلاف دخمههای نقش رستم اینجا روی اسبر ( مجموعه طره و کتیبه ) صفی از شیرها نقش شده و چارچوب در به گل و بوتههایی مزین است. بالای سقف رواق گاث یا تخت دیده میشود که روی دست نمایندگان اقوام ملل مختلف ممالک قرار گرفته و روی آن شاه که کمانی به دست دارد جلو آتشدان ایستاده به عبادت مشغول است و در آسمان اهورامزدا و هلال ظاهر است. در داخل دخمه جنوبی دالانی است که سه کته تودار دارد و هر یک را برای دو گور ساختهاند. ولی دخمه شمالی بیش از یک اتاق نامنظم ندارد و دو اتاق یک کته تودار بزرگ برای دو گور ساختهاند. شکی نیست که دخمههای نقش رستم متعلق به چهار شاه اولی از شاخه وشتاسپ دودمان هخامنشی است و دخمههای تخت جمشید که سومین آنها در جنوب شهر ناتمام مانده متعلق به سه شاه آخری همان شاخه و دودمان است.
کتیبههای تخت جمشید:
1- از داریوش بزرگ:
الف. در جرز درگاه تچر بالای صورت شاه به زبان پارسی قدیم و عیلامی و آسوری نوشتهاند:
داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالک، پسر وشتاسپ هخامنشی این تچر را بنا کرد.
ب. روی لباس شاه: داریوش، شاه بزرگ، پسر وشتاسپ هخامنشی.
ج. در گیلویی پنجره: این سنگ گیلویی پنجره در خانه شاهی داریوش ساخته شده.
د. در دیوار پیش بند صفه از طرف جنوب:
بند 1. بزرگ است اهورمزد. او بزرگترین خدایان است. او داریوش را شاه کرد. او شاهی را به او داده. به فضل اهورمزد داریوش شاه است.
بند 2. داریوش شاه گوید: این است مملکت پارس که اهورمزد به من داده و زیبا و دارای اسبان خوب و مردان نیک است. به فضل اهورمزد و از جهت کارهایم داریوش شاه از دشمنی باک ندارد.
بند 3: داریوش شاه گوید: اهورمزد مرا با خدایان شاهی یاری کناد و اهورمزد این مملکت را از دشمن بد، از قحطی و از دروغ بپاید. دشمنی بدخواه ، سالی بد و دروغ به این مملکت نیاید. این عنایت را از اهورمزد و خدایان شاهی استغاثه میکنم. این را اهورمزد و خدایان شاهی به من اعطا کنند.
ه. در دیوار پیش بند صفه از طرف جنوب:
بند 1. منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالک بسیار، پسر وشتاسب هخامنشی.
بند 2. داریوش شاه گوید: به فضل اهورمزد این است ممالکی که به یاری این لشکر پارسی از آن مناند. از من میترسند و به من باج میدهند: خوزستان، ماد، بابل، عربستان، آسور، مصر، ارمن، کاپادوکیه، لیدیه، یونانیهای ممالک بسیار و آنهایی که در دریا هستند و ممالکی که در مشرق است، ساگارتی، پارت، زرنگ( سیستان )، هرات، باختر، سغد، خوارزم، ث ث گوش، رخح، هند، گندار، سکاییه، مچیا.
بند 3. اگر تو فکر کنی: " از هیچ دشمنی نترسم " این مردم پارس را نگهدار. اگر مردم پارس بپاید، سعادتی که برای مدتهای مدید تیره نشود از اهورمزد به این خانواده شاهی نازل گردد.
2- از خشایارشا:
الف. در بالای دو گاو نر پردار چهار مرتبه به پارسی، عیلامی و آسوری تکرار شده.
بند 1. خدای بزرگی است اهورمزد که این زمین را آفریده، که آن آسمان را آفریده، که بشر را آفریده، که شادی را برای بشر آفریده، که خشایارشا را شاه کرده، یگانه شاهی را از بسیاری، یگانه آقایی را از بسیاری.
بند 2. منم خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالکی که ملل گوناگون دارد، شاه این زمین بزرگ و پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی.
بند 3. خشایارشا شاه بزرگ گوید: به فضل اهورمزد این ردیف ستونها را، که تمام ممالک را مینماید، من ساختهام. چیزهای زیبای دیگر نیز در این پارس ساخته شده که من و پدرم ساختهایم. هر بنایی که منظره زیبا دارد تمامی آنها را ساختهایم.
بند 4. اهورمزد نگاه دارد مرا و خانواده من و آنچه را که من و پدرم کردهایم. تمامی این چیزها را اهورمزد بپاید.
ب. در دیواری پهلوی حجاری ممتاز پلکان تالار ستوندار خشایارشا:
بند 1. خدای بزرگی است اهورمزد، که این زمین را آفریده، که آن آسمان را آفریده، که بشر را آفریده، که شادی را برای بشر آفریده، که خشایارشا را شاه کرده، یگانه شاهی را از بسیاری، یگانه فرمانداری را از بسیاری.
بند 2. منم خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالکی که دارای انواع زیاد از ملل است، شاه این زمین بزرگ و پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی.
بند 3. آنچه در اینجا کردهام و آنچه را که پدرم کرده، همه را من به فضل اهورمزد کردهام. اهورمزد مرا و سلطنتم و آنچه را که کردهام، حفظ کناد.
ج. در جرز درگاه و پهلوی پلکان جنوبی تچره داریوش به پارسی و عیلامی و آسوری تکرار شده: بند 1 و 2 مانند بند 1 و 2 کتیبه قبل است.
بند 3. این بنا را به فضل اهورمزد داریوش شاه پدر من ساخت، اهورمزد با خدایان مرا و آنچه را که من و پدرم داریوش شاه کردهایم نگاهدارد. همه این چیزها را اهورمزد با خدایان پاینده بدارد.
د. در دو لوحه و در دیواری که پهلوی پلههای قصر خشایارشا است، به پارسی قدیم، عیلامی و آسوری تکرار شده: بند 1 و 2 مانند بند 1 و 2 کتیبه قبل است.
بند 3. این بنا را به فضل اهورمزد من ساختهام. اهورمزد با خدایان مرا و سلطنتم و آنچه را که کردهام، نگاهدارد.
ه. بالای صورت حجاری شده شاه در جرز درگاه از طرف شمال و مشرق به پارسی قدیم، عیلامی و آسوری تکرار شده: خشایارشا شاه بزرگ، شاه شاهان، پسر وشتاسپ شاه هخامنشی.
در تخت جمشید توسط پروفسور ارنست هرتسفلد کتیبه جدیدی اخیرآ ( 1931 میلادی ) کشف شده که مضمون آن چنانکه پروفسور مزبور ترجمه کرده چنین است:
بند 1. خدای بزرگی است اهورمزد، که این زمین را آفریده، که شادی را برای بشر آفریده، که خشایارشا را شاه کرده، یگانه شاهی را از بسیاری، یگانه فرمانداری را از بسیاری.
بند 2. منم خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالکی که از نژادهای بسیار مسکون است، شاه این زمین بزرگ پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی.
بند 3. پدر من داریوش است، پدر داریوش وشتاسپ نام بود، پدر وشتاسپ ارشام نام و وشتاسپ و ارشام هر دو زنده بودند، وقتی که هرمز به اراده خود پدرم داریوش را بر این زمین شاه کرد. وقتی که داریوش شاه شد چیزهای بسیار فرثر کرد. ( معنی این کلمه را نمیدانند ولی چنین استنباط میشود که کارهای خوب کرد )
بند 4. داریوش پسران دیگر داشت. به اراده اهورمزد پدر من داریوش پس از خودش مرا بزرگترین کرد. وقتی که پدر من داریوش از تخت رفت، به ارده اهورمزد من بر تخت پدر شاه شدم. وقتی که من شاه شدم چیزهای بسیار فرثر کردم. آنچه پدرم کرد و نیز آنچه من کردم، چیزهای دیگر را من افزودم و آنچه من کردم و آنچه پدرم کرد همه از ارده اهورمزد بود.
بند 5. مرا اهورمزد بپاید و مملکتم را نیز. آنچه من کردم و هر چه پدرم کرد، آن را نیز اهورمزد بپاید.
3- از اردشیر سوم:
الف. در سه لوحه در شمال قصر اردشیر. ب. در پهلوی پلههای غربی تچر داریوش:
بند 1. خدای بزرگی است اهورمزد، که این زمین را آفریده، که آن آسمان را آفریده، که بشر را آفریده، که شادی را برای بشر آفریده، که مرا که اردشیرشاه کرده، یگانه شاهی را از بسیاری، یگانه فرمانداری را از بسیاری.
بند 2. اردشیر شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالک، شاه این زمین گوید: من پسر اردشیر شاهم، اردشیر پسر داریوش شاه، داریوش پسر وشتاسپ نام، وشتاسپ پسر ارشام نام هخامنشی.
بند 3. اردشیر شاه گوید: این پله کان سنگی را من ساختهام.
بند 4. اهورمزد و ایزدمهر مرا، این مملکت را و آنچه را که کردهام، بپاید.